English Version 🇬🇧

نظم جهانی زیر آتش

حمله به ایران و فروپاشی پیمان عدم اشاعه تسلیحات هسته ای

شمس‌الدین شریعتی و جان اوبرنن

منتشر شده در روزنامه آیریش اگزمینر اینجا بخوانید.

13 تیر 1404
نظم جهانی زیر آتش

در نگاه اول به نظر می‌رسد حملۀ اخیر آمریکا و اسرائیل به ایران، تنها بخشی از رقابت‌های منطقه‌ای در خاورمیانه‌ باشد که درگیر جنگ های بی‌پایان، رقابت شدید ژئوپلیتیکی و کشتار جمعی است. اما جنگی که اسرائیل علیه ایران به راه انداخته نه فقط برای روابط منطقه‌ای بلکه برای روابط بین‌الملل بسیار حائز اهمیت است.

🔻زوال نظم بین الملل مبتنی بر قوانین

این حمله، بی‌قانونی فزایندۀ دولت دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در تل‌آویو را برجسته‌تر کرد. ترامپ از زمان بازگشت به قدرت، ضربات مهلکی به نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین که پیشینیان او پس از سال 1945 ایجاد کرده بودند، وارد نموده است. حملۀ غافلگیرانه به ایران، در بحبوحۀ مذاکرات هسته‌ای، فاقد هرگونه وجهۀ قانونی چه در داخل امریکا (تایید کنگره) و چه در سطح بین‌الملل بود. 

مطالعات اقتدارگرایی نشان می‌دهد که رژیم‌هایی که به سیستم عدالت کیفری در حوزه‌های قضایی داخلی خود حمله کرده و به دنبال تضعیف آن هستند (دولت ترامپ)، به احتمال زیاد در عرصۀ بین‌المللی نیز به شکلی تهاجمی رفتار می‌کنند و به اصول تثبیت شدۀ حقوق بین‌الملل نیز بی‌اعتنایی نشان می‌دهند. وجه مشترک هر دو مورد این است که قانون محدودکننده است - دادگاه‌ها مانع ایجاد می‌کنند و رژیم اغلب نمی‌تواند ارادۀ خود را اجرا کند و بنابراین آماده است تا آشکارا از هنجارهای تثبیت شده برای رسیدن به اهداف خود تخطی کند. 

پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده توانست نظمی بین‌المللی را با مشخصه‌های افزایش سطح همکاری بین‌دولتی و سرمایه‌گذاری تدریجی در نهادهای بین‌المللی ایجاد کند. فارغ از اینکه این نهادها به شکل آمریکایی طراحی شده بودند و عمدتاً منعکس‌کنندۀ منافع آمریکا بودند، گذشت زمان نشان داد تعداد کشورهایی که به سمت دموکراتیک شدن حرکت کردند، به سرعت افزایش یافت. این روند در حوزۀ اقتصادی نیز به صورت موازی ادامه پیدا کرد به صورتی که انزوا طلبی به نفع جهانی‌سازی کنار گذاشته شد و کشورهای بیشتری را وارد یک نظام اقتصادی و تجاری بین‌المللی مبتنی بر قوانین کرد.

پس از سال 1945، سازمان‌هایی مانند سازمان ملل متحد، سازمان جهانی بهداشت و سازمان تجارت جهانی با تعمیق جهانی سازی، به نام‌های آشنا بدل شدند. تأسیس دیوان کیفری بین‌المللی در رم در سال 1998، نشانۀ عزم جهانی برای بین‌المللی کردن عدالت و به ویژه تعقیب جرایم جنگی هولناک و جنایات علیه بشریت بود. هم‌گرایی فراملی که در اروپا از طریق جامعۀ اقتصادی اروپا و بعدها، اتحادیه اروپا (EU) پیشگام شد، به موفق‌ترین تجربۀ نهادینه کردن روابط فراملی در جهان تبدیل شد.

این الگوی جهانی‌سازیِ فزاینده، در اوایل قرن 21 شروع به گسست کرد. حملۀ آمریکا به عراق در سال 2003 یک نقطۀ عطف تاریخی بود: جهان مسیر خود را تغییر داد. واشنگتن دروغ‌های ظالمانه‌ای را برای توجیه حمله و اشغال عراق گفت و در این فرآیند اعتبار خود را به صورت گسترده‌ا‌‌ی از دست داد. دولت جورج بوش نسبت به همان استانداردهای بین‌المللی و نهادهایی که دولت‌های آمریکا از دهه 1940 ساخته و حمایت کرده بودند، بی‌احترامی نشان داد و بی‌اعتنایی زیادی نسبت به سازمان ملل و اتحادیه اروپا از خود بروز داد. 

اکنون وضعیت به مراتب بدتر است: دولت ترامپ آثار باقیماندۀ حیاتی مشارکت بین‌المللی را نابود کرده است؛ از پایان دادن به بودجۀ کمک‌های بشردوستانه به کشورهای جهان (که نتایج ویرانگری به بار آورده است) و خروج از سازمان جهانی بهداشت، توافقنامه اقلیمی پاریس، شورای حقوق بشر سازمان ملل و آژانس کمک‌های سازمان ملل به فلسطین، تا تهدید به تحریم هر کشوری که با حکم دادگاه لاهه برای دستگیری نتانیاهو و وزیر دفاع سابق او یوآو گالانت همکاری کند.

در ادامۀ آسیب‌های شدید بر پیکرۀ نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین، اخیراً تعدادی از کشورها، از جمله استونی، لتونی، لیتوانی، فنلاند، لهستان و اوکراین همگی قصد خود را برای خروج از کنوانسیون اتاوا در مورد منع، استفاده، انباشت، تولید و انتقال مین‌های ضد نفر اعلام کردند. این امر شاهدی بر تسریع فروپاشی اعتماد به نهادهای بین‌المللی است.

🔻چشم‌انداز نگران‌کنندۀ پیمان عدم اشاعۀ تسلیحات هسته‌ای

با این حال، بزرگترین قربانی این زوال در نظم بین‌الملل، توانایی جهان برای کنترل اشاعۀ تسلیحات هسته‌ای است. پیمان عدم اشاعۀ هسته‌ای (NPT) مدت‌هاست که به عنوان سنگ بنای نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین مطرح شده است. با 191 کشور عضو این پیمان، موفقیت آن در جلوگیری از گسترش سلاح‌های  هسته‌ای قابل توجه بوده است. به غیر از اسرائیل، پاکستان، هند و کره شمالی، هیچ کشور دیگری زرادخانه‌های هسته‌ای را با هدف تولید تسلیحات اتمی توسعه نداده است. با این حال، رویدادهای اخیر، ده‌ها سال کار مجدانۀ عدم اشاعه را در معرض تهدید جدی قرار داده و ممکن است جهان را به سوی آینده‌ای خطرناک‌تر و مجهز به سلاح‌های هسته‌ای سوق دهند.

حملۀ اسرائیل، کشوری دارای سلاح هسته‌ای و خارج از پیمان عدم اشاعه، به یک کشور عضو پیمان عدم اشاعه (ایران) که برنامۀ هسته‌ای آن تحت نظارت شدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود، آن هم در بحبوحۀ مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا، یک استاندارد دوگانۀ عمیق را به نمایش می‌گذارد. ناتوانی یا عدم تمایل قدرت‌های غربی برای انجام اقدامات نظامی قابل توجه علیه روسیه، یک ابرقدرت هسته‌ای، با وجود تجاوز آن به اوکراین، نمایش قدرتمندی از "سپر هسته‌ای" در عمل است. به همین ترتیب، مداخلۀ نظامی مستقیم علیه کره شمالی، یک کشور دارای سلاح هسته‌ای دیگر، با خطرات غیرقابل تصوری همراه است. این مصونیت برای قدرت‌های هسته‌ای در تضاد شدید با آسیب‌پذیری کشورهای غیرهسته‌ای، از جمله ایران، است که تاکنون به توافقات بین‌المللی، به ویژه NPT، پایبند بوده است.

این نابرابری، احساسی رو به رشد و فزاینده را در ایران دامن می‌زند: این که داشتن سلاح هسته‌ای، تنها تضمین‌کنندۀ نهایی برای امنیت ملی است. استدلال رو به رشد این است که اگر ایران عامل بازدارندۀ هسته‌ای خودش را توسعه داده بود، هیچ کشوری جرأت حمله یا تهدید منافع آن را به شکلی که اسرائیل و آمریکا انجام داده‌اند، نداشت. در نتیجه، صداهایی که در داخل ایران از تولید سلاح هسته‌ای حمایت می‌کنند، تشدید شده و اخیرا به اوج خود رسیده که منجر به رأی اخیر مجلس ایران برای تعلیق همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین آماده‌سازی پیش نویس قانون برای خروج از NPT شده است.

خروج ایران از NPT برای پیمان عدم اشاعۀ جهانی فاجعه‌بار خواهد بود و به ناگزیر، موجی از اقدامات مشابه را در پی خواهد داشت. رقبای منطقه‌ای ایران، به ویژه ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که دارای قابلیت‌های تکنولوژیکی و انگیزه‌های ژئوپلیتیکی کافی هستند، احتمالاً همین روال را دنبال خواهند کرد و یک مسابقۀ تسلیحاتی هسته‌ای بالقوه خطرناک را در یکی از بی‌ثبات‌ترین مناطق جهان آغاز خواهند کرد. به همین ترتیب، کشورهای غیرهسته‌ای مانند ژاپن و کره جنوبی، که با کره شمالی مجهز به سلاح هسته‌ای روبرو هستند، اکنون آسیب‌پذیری عمیقی را احساس می‌کنند. آن‌ها اکنون تقریباً مطمئن هستند که صرفا تکیه بر تضمین‌های امنیتیِ ایالات متحده، یا حفاظت‌های انتزاعی یک نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین، کافی نیست. نتیجۀ منطقی، هرچند خطرناک، برای این کشورها این است که تنها دفاع قابل اعتماد در برابر تهدید هسته‌ای، داشتن بازدارندگی هسته‌ایِ خودشان است.

سیاست‌های دولت ترامپ، به ویژه خروج یک‌جانبۀ آن از برنامۀ جامع اقدام مشترک (برجام)، این روند خطرناک را تشدید کرده است. این اقدامات، به جای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، احتمالاً عزم تندروهای ایران را تقویت کرده و ناخواسته به سایر کشورها نشان داده است که پایبندی به توافقات بین‌المللی، هیچ تضمینی در برابر تهدیدات خارجی ارائه نمی‌دهد. این رویکرد، همراه با اقدامات سایر بازیگران، آسیب بالقوه مهلکی را به پیمان عدم اشاعۀ تسلیحات هسته‌ای وارد کرده است - که احتمالاً یکی از موفق‌ترین دستاوردهای دیپلماتیک نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین پس از جنگ جهانی دوم است.